خوش
زندگی پوسیده
پدرم چه خوش می گوید زندگی در پی پرده ی خیال می پوسد چه خیال ها که ندارم و چه راه ها که آنها را بپوشانم
ادامه مطلبدر راهم
نَم نَمک کاغذم خیس می شد؛ و من نمی دانستم چرا در این اوصاف به چه خاطر آزرده ام... گر می روم یا می نگرم می رسم به تماشای رویایی…
ادامه مطلب