جاوید قدیمی

عمر

بی تابی دل

کسی از جنس بلور شیشه عمر مرا بشکست و رفت لبی از اوج غرور افکند و رفت من ماندم و این همه بی تابی دل اشکم از دیده بی خوابم…

ادامه مطلب

بیگاهی آزادی از آزادی

همه امیدم به سرایی خیالی می انجامد همه روح نیازم به حرمکده ی بی جانی می انجامد عمر من از پیله ی پروانه ی خاکستری آزاد است عمر من گر…

ادامه مطلب