جاوید قدیمی

پنجره

پنجره ی نگاه من

پنجره ی نگاه من سودای دیدنت را دارد اشک می ریزم مثل باران چشمانم برق میزند چون قطرات زیر مهتاب

ادامه مطلب

پنجره شوق

دل اندوهناک من بی تاب زمانیست که عشق در پنجره ی شوق به دیدارت وا می شود!

ادامه مطلب

هوا ابری که می شود

هوا ابری که می شود پنجره ی اتاقم نقره ای می شود آن را هم دوست دارم نمی خواهم هوا آلوده شود آخر پنجره ام مدال برنز می گیرد!

ادامه مطلب