جاوید قدیمی

سحر

جاده ی متناهی هستی

شب از این ره به سلام سحرانگیز خیال، توأمان با وهم احدیت خواهد رسید. این هیاهویی گوشه و کنار همه از هلهله ی بی تاب گمان ساطع می شوند. چه…

ادامه مطلب

سحرگاهان

من غصه هایم را به او گویم * به او که همچون ترانه ی بهاری * * می خواند هر سحر گاهان * * * . . . مرا پیدا…

ادامه مطلب